قصۀ قصار

« ای کاش زندگی واقعی هم منطق داستان ها را داشت: شخصیت هایی با اعمال آگاهانه، دلایلی پنهان که آشکار می شوند، حرکت همه چیز به سمت یک نقطۀ واحد، پدیدار شدن ثبات بی رحمانۀ جهان، منتهی شدن همه چیز به یک تصویر ثابت، تحت کنترل، سفارشی و منطقی….» کالِم مک کان

چه تصور زیبایی، کاش زندگی اینچنین بود، اما در واقعیت و دنیای بیرون از ما اینگونه نیست. زندگی با داستان یکی نیست که اگر اینگونه بود همه ما به نوعی طعم عدالت حقیقی و بهشت وعده داده شده را قبل از ترک این دنیا می چشیدیم.

حقیقت اما بسی تلخ تر و گزنده تر از قصه هاست. نه عدالتی. نه اعمال آگاهانه. نه هیچ گاه پنهانی در آن به تمامی آشکار می گردد.

نه ماهیتش تحت کنترل است و نه می توان از منوی آن به دلخواه سفارشی را درخواست نمود.

گاهی همچون کودک بیش فعالی آنقدر می جنبد و با پستی و بلندی هایش پیچ و تابت می دهد که سکون را از یاد می بری و زمانی هم با صحنه های غافلگیر کنندۀ بی امان  شوکه ات می کند.

اصلا نمی شود آن را در قالب داستانی واحد چپاند. حقیقت این است که تمامی ژانر های موجود را ممکن است در یکی بیابی و در یکی هیچ نیابی جز پوچی مطلق. اینجاست که ای کاش ها همیشه “ای کاش” می مانند و زندگی بدون ذره ای اهمیت به خواسته تو حرکت می کند و همچنان می تازد.

اصلا می دانی داستان را برای همین ساخته اند، برای اینکه دمی از آن واقعی های غیر قابل تحمل دور شوی و در جهان غیر واقعی ها قدم بزنی. شاید اگر ذوق و نبوغی هم آن میان ها باشد کمی رویا هم مهمانت کردند و در کوله بارت ذره ای نفس برای ادامه راه پیشکشت شود تا در انتهای مسیر که از آنجا به بیرون پرتت می کنند، بتوانی کمی آن هم کمی واقعیت ها را زیست کنی.

در اصل خاصیت قصه ها همین است، شیرینی که تلخی کامت را لحظه ای هر چند کوتاه از خاطرت بزداید و مادامی که حلاوتش را در دهانت حس می کنی طعم بهشتی اش حضور در جهنم موجود را از یادت ببرد.

 

تجربه ای دیگر که در کارگاه تولید محتوا آموختم. برگزیدن جمله ای خاص و ادامه نویسی آن. نوشتن داستانی قصار که سراینده آن خود شما هستید. ایده ای جالب و عالی برای نوشتن. از کنار جمله های خاص با سرعت عبور نکنیم و با آنها به گفتگو بنشینیم شاید در همین لحظه شروع داستانی رقم بخورد.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

8 پاسخ

  1. “حقیقت اما بسی تلخ تر و گزنده تر از قصه هاست”. اما اگر قصه ات سرشار از حقیقت باشدچه؟ آن وقت است که قصه ات نیز تلخ می شود و گزنده همانند حقیقت.
    بسیار زیبا نوشتید.ای کا ش ای کاش را این طور می نوشتید: “ای کاش”

  2. « ای کاش زندگی واقعی هم منطق داستان ها را داشت: شخصیت هایی با اعمال آگاهانه، دلایلی پنهان که آشکار می شوند، حرکت همه چیز به سمت یک نقطۀ واحد، پدیدار شدن ثبات بی رحمانۀ جهان، منتهی شدن همه چیز به یک تصویر ثابت، تحت کنترل، سفارشی و منطقی….»
    اگر زندگی واقعی چنین بود به گمانم ما انسانها تشنه قصه هایی می شدیم که اعمال آگاهانه، حرکت به سمت نقطه واحد و … در آن وجود نداشته باشد. آن موقع احتمالا برای فرار از دنیای کسل کننده ای که در آن بودیم لحظاتی زندگی کنونی مان را تصور می کردیم! ذات انسان همیشه به دنبال چیزی است که دور از دسترس اوست.

  3. خانم حق دوست نوشته های شما دارد صیقل می شود.چقدر از کلاسها بهره میگیرید’این خود جای امیدواری دارد خط مشی را آگاهانه تغیر دادن و بسوی متعالی راه بردن هنر است .چه خوب است که عادتهای ناخش آیند را در زباله دان زمانه دفن کنیم و شما این کار را دارید انجام میدهید.آرزوی موفقیت های کلان برایت دارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *