بهترین عادت من

من مدتها یک شخص کمالگرا بودم که همیشه باید کارهایی که به من محول می شد را به بهترین شکل ممکن انجام می دادم و با کوچکترین نقص یا مشکلی که در مسیر پیش می آمد دچار استرس و اضطراب فراوان می شدم.

فکر می کردم کمالگرایی یک حُسن است و انسانهای مسئولیت پذیر، توانمند و موفق اینگونه اند.

اینکه اطرافیان از کارهای بی نقصم تعریف کنند برایم حس دلپذیری داشت و البته برخی هم همیشه از یک جمله استفاده می کردند: ” بهتر از این هم می توانستی باشی”، که همانا همنشینی و حضور در کنار اینگونه افراد بود که چنین عادتی را ملکه ذهنم ساخت.

در حقیقت و ناخواسته کم کم خودم به دستگاهی برای تخریب روح و روان خودم بدل شدم و نتیجه این شد که تا مرز افسردگی و پاشیدگی روانی پیش رفتم و داشتم در میان این احوالات سرگردان به دور خود چرخ می زدم که ناگهان نیرویی از درونم فریاد نجات برآورد، و جالب آنکه با تک تک سلوهایم این صدا را شنیدم.

پس بار سفر بستم و به راه افتادم تا برای یافتن حال خوب محیطم را تغییر دهم و همین جا بود که با دوره نویسندگی خلاق آشنا شدم و همان صدا بار دیگر وسوسه ام کرد که در این دوره شرکت کنم و کردم.

آنجا یاد گرفتم فقط بنویسم، بدون فکر به چرایی و چگونگی و چه بودنش. آنچه اهمیت داشت فقط نوشتن بود. آزاد نویسی را آموختم و با آن از قید و بند دنیای کمالات بی خودی که سالها برای خودم ساخته بودم خارج شدم. در ابتدا می نوشتم و نظر می پرسیدم اما کم کم اهمیت نظرات در ذهنم رنگ باخت و  تنها خود نوشتن بود که برایم اهمیت پیدا کرد و از آن لذت می بردم.

آنچنان غرق جهان نوشتن شدم که سازندگان جمله ” بهتر از این هم می توانستی باشی” را از یاد بردم. تا به خود آمدم عادتی زیبا از درونم سر برآورده بود. آزاد نوشتن. آنجا دنیایی بود که من ساختم تا در آن خودم باشم و بدون مخفی شدن و سانسور شنیده و دیده شوم. خود واقعیم.

این نوع از نوشتن، احساس آزادی از تمامی قید و بندهای اجتماعی را برایم به ارمغان آورد، وقتی ذهنت و قلمت در برابر خودت آزاد باشد، تو آزادی و دیگر هیچ چیز در شرایط موجود نمی تواند تو را به بند خود درآورد.

حال که مدتی است می نویسم، در حال تجربه ناب ترین حس و حال خوب سراسر زندگی ام هستم. احساس آزادی نوشته هایم را در درونم هم لمس می کنم و جرأتی یافته ام تا این آزادی را به بخش های دیگر زندگی ام هم هدیه دهم و  مشتاق ساخت دنیایی شوم برای شیرین کردن کام خود و دیگرانی که همشکل و هم اندیش منند. پس برای دست یافتن به همان لحظه ای نفس راحت که در تمامی نوشته هایم آن را دنبال می کنم، همچنان خواهم نوشت.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

5 پاسخ

  1. خیلی خوب بود ولی من هنوز معتقدم تا حدودی کمالگرا بودن بد نیست. هنوز موفق نشدم کامل ازظ رها بشم. وقتی کاری رو به زعم خودم به نحو احسنت انجام نمیدم این حس و دارم که اصطلاحا سمبلش کردم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *